نظرات ارسالي
+
با دقت بخون و هر جمله رو تو ذهنت تصور كن:
يه فلج قطع نخاعى از خواب كه بيدار بشه منتظره يك نفر بيدار بشه، سرش منت بذاره و ببرتش دستشويى و حمام و كاراى ديگه شو
انجام بده. ميدونى آرزوش چيه؟ فقط يكبار ديگه خودش بتونه راه بره و كاراشو انجام بده...
كيوان گيتي نژاد و
02/5/9
اي كه مرا خوانده اي،
ه نابينا از خواب كه بيدار ميشه، روشنايى رو نميبينه، خورشيد و نميبينه، صبح رو نميبينه. ميدونى آرزوش چيه؟ فقط يكبار فقط يك
روز بتونه نزديكاش و عزيزاش و آسمون و زندگى رو با چشماش ببينه...
يه بيمار سرطانى دلش ميخواد خوب بشه و بدون شيمى درمانى و مسكن هاى قوى زندگى كنه و درد نكشه...
اي كه مرا خوانده اي،
يه كر و ?ل آرزوشه بشنوه، بتونه با زبونش حرف بزنه...
يه بيمار تنفسى دلش ميخواد امروز رو بتونه بدون كپسول اكسيژن نفس بكشه ...
كيوان گيتي نژاد و
آرزوش اينه که کسي بهش ترحم نکنه که ما نياز مند ترميم احوال خويشيم و ترحم بايد به خود نماييم با تردد در جوار و بر جمال لاهوتي کبريايي خويش
كيوان گيتي نژاد و
عشق
+
*قبل از هر چيز به دوستاني كه اسم يا لوگوشون بدون هماهنگي قبلي تو اين طنز آورده شده بايد بگم:
كاربر گرامي حتما خيلي با جنبه اي كه سوژه شدي:دي*
و با اجازه ي *مهندس فخري*،سوژه ي اصلي اين قصه ي تصويري
.
يكي بود يكي نبود|غير از خدا هيچكس نبود
يه ظهر ِ داغ و آفتابي|تو اصفِهون ِ مردادي
مهندس فخري كه مي شكوند فندق|پارسي بلاگ رو گذاشت تو صندوق
سوار شد و رفت تخته گاز|ماشين افتاد تو دست انداز
لنگه كفش و...

2-شخصي
98/12/23

*لنگه كفش و سيب و تمساح|همه جا موندن؛ حتي ماه!/*
*مهندس كه مي خورد فندق|رفت و محو شد تو افق/*
*اما حواسش نبود كه كاربرا|وسايلاشون افتاده، مونده جا!/*
*تا اينكه رسيد يه جاي شيك و باكلاس|پذيرايي كردن ازش با كيك و گيلاس/*
*مهندس ديگه تو جيبش نبود فندق|پارسي بلاگ رو درآورد از صندوق/**
*سوار آسانسور شد و زد روي دكمه ي سبز ِ رَنْدوم|پياده شد تو طبقه ي شونصد و بيست و پنجم(1)*
*پارسي بلاگ رو گذاشت روي ميز|توي محل جديد و ترتميز */
*دونه دونه بچه ها رو مي شمرد|تا اينكه يه دونه كاربر كم آورد!*/
*فكر كرد و فكر كرد تا اومد يادش|ممدتقي خوش خواهش و تمساحش!*/
*سريع رفت و نوشت يه اعلاميه|"به يابنده ميديم كلي باميه"*/
*قصه ي ما به سر رسيد|تمساحه به خونش نرسيد*
34 فرد دیگر
84 فرد دیگر
+
نيازمند آرامشي هستم
از جنس تو
همچون برکه اي آرام
که در رقص ماهي موج بر مي دارد ....
...نيازمند آرامشي که
باطنين صداي جان بخشت
اين *سکوت مرگبار *
به هم بريزد....
.
*عکس و متن : نگارستان خيال *
.
عليرضااحساني نيا
98/12/1

5 فرد دیگر
43 فرد دیگر
+
*آدم ها به سه دليل پشت سرت حرف ميزنند:
1- وقتى نميتونن به سطح تو برسن
2- وقتى چيزي كه تو دارى رو ندارن
3- وقتى که ميخوان سبک زندگى تو
رو تقليد كنن اما نميتونن*
هايدي
98/4/1
سلام نرگس خانم :) چه عجب زيارتتون کرديم ... ميگم شنيديد ميگن وقتي گوشت سوت ميزنه دارن پشت سرت حرف ميزنن ...
الان يه جوري نشون داده شده انگار که اوني ک غيبتش ميشه يه ادم موفق و همه چي تمومه که ديگران از حسادت پشت سرش حرف ميزنن . شايد اون ادم يه مقدار جلف و بي ادب و ادم بيخودي هم باشه و تقصير کارا و رفتار خودش باشه که حرف مردم در مياد:D
+
[تلگرام]
هو المقتدر
چــون شيـرِ غُـ ـرّان بـر لئيـ ـمـان تـاخـتـي
بـا يـک اشـ ـارَت، کـارِ داعِـ ــش ساخـتـي
گفتي که حيفاء بعد ازين مَحو است، مَحو
وَحشَــت بـه جـانِ دشـ ــمنـان انـداخـتـي
.
.
اللهم احفظ سيدنا القائد الامام الخامنئي
آفتابــ

*مرگ بر آمريکا*
98/2/5

15 فرد دیگر
40 فرد دیگر
+
*بانوان هنرمند*#مسقطي انار
اب انار خالص. يک ليوان
پودر نشاسته. دو قاشق غذاخوري
شکر. بسته به ترشي انار
کره. سي گرم
گلاب. دو قاشق غذاخوري
اب انار ونشاسته وشکر را مخلوط کنيد وروي حرارت ملايم مرتب هم بزنيد تا غلظتش مثل فرني بشه کره وگلاب را اضافه کنيدواز روي حرارت برداريد اين مخلوط را در قالب دلخواه ريخته ودرون يخچال قرار دهيدميتوانيد دانه هاي انار هم داخل مسقطي بريزيدشش ساعت در يخچال بماند

هما بانو
97/3/1
2 فرد دیگر
30 فرد دیگر
تنهايي افتاب
96/11/20
+
هُوَ الجَميل
در يک شب زمستاني
که آسـ ـمان بي قرار بود
و پنجـ ـره ها تَبـدار...
باراني از جنسِ آسمان
بر سقفِ زندگي
.
.
چک
چک
چکيد
و بهاري در ژرفايِ خاطـ ـره هايِ باران خورده
جوانه زد
*خوش آمدي باران*
.
آفتابــ

*ابرار*
96/11/13

9 فرد دیگر
33 فرد دیگر
+
امروز خود را چگونه گذرانديد؟؟
واقعا بايد توضيح بدم؟؟؟
ميخواين بگم تا دلتون به حالم بسوزه؟ ??
صبح هنگام با دوست جان مثل يک بچه کنکوري به کتابخانه رفته وسرگرم تحصيل و فراگيري علم از نوع (پروژه وکار آفريني )مشغول بوديم
خداااااايا .... يعني ميرسه يه ترمي که من همه ي درسام تخصصي باشند؟؟؟??
چه لزومي داره اخه اين همه درس عمومي کسل کننده رو بخونيم؟
آخخخخ که چقدر دوست داشتم کتاب رو به

شکار لحظه ها
96/6/4
صورت افقي بايه نشونه گيري حرفه اي از پنجره کتابخونه پرتش کنم پايين
ولي اخماي رفيق جان مانع از انجام هرگونه حرکت آکرباتيکي شد .
از ساعت 9تا 5همش ميخوندم کار آفرين اينجوري کار آفربن اونجوري .... الهي اين کار افرين بترکه که موجب دردسر شده
#وهمانا امتحانات پايان ترم از رگ گردن نزديک تراست
#وباز هم همانا امتحان امنيت بي صبرانه منتظر ماست
#مستند نصفه کاره پايان نامه اشاره ميکنه که ايشون رو فراموش نموده ام
#خدابه خير بگذرونه
#ديگه 24واحد برنميدارم
#دعا پيليز
+
صبح است و بيدارم
دور از تو اي زيباترين عشقم
با ديده تارم...
انگار بيمارم؛
››

چلچراغ شهادت
96/4/18